۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۹

ساقی از آن دو جرعه که در جام کرده‌ای
هم فارغم ز ننگ و هم از نام کرده‌ای

بایست می ز چشم توام تا شوم خراب
اتمام ده به آنچه که اکرام کرده‌ای

انعام کردنت به من انعام ثانی است
کاول مرا تو لایق انعام کرده‌ای

حسنت بود به دیدهٔ خاصان عیان تو رخ
مستور کرده‌ای ولی از عام کرده‌ای

ای زلف یار تا تو شدی دام دل مرا
آزادم از مشقت هر دام کرده‌ای

ای دل چه شیوه است به کار تو کاینچنین
آهوی چشم یار به خود رام کرده‌ای

ای آه شعله‌بار چه داری به سر مگر
کاین گونه قصد خرمن ایام کرده‌ای

جز پختگی به کار نیاید به راه عشق
با خام طبع‌گو طمع خام کرده‌ای

شهدی که از کلام تو ریزد همی صغیر
بی‌شک ز لعل نوش‌لبی وام کرده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.