هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد فراق و عشق نافرجام سخن می‌گوید. شاعر از بی‌قراری، بی‌پاسخی معشوق و ناامیدی از وصال می‌نالد. او عشق را رازی بی‌کتاب می‌داند و زاهد را بی‌بهانه از لذت حضور. در نهایت، به علی(ع) پناه می‌برد و از آرامش در سایه‌ی لطف او سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، استفاده از استعاره‌های پیچیده و نیاز به درک ادبیات کلاسیک فارسی برای درک کامل معانی.

شمارهٔ ۳۸۴

بگرفته خواب چشمم غم چشم نیم خوابی
بربوده صبر و تابم رخ به ز آفتابی

چو بره نشینم او را بره دگر خرامد
چو کنم سئوالی از وی ندهد مرا جوابی

در او به لابه کوبم که شدن بکوی آن مه
بجز از در تضرع نتوان بهیچ بابی

بجز از خط نکویان نشوی ز عشق آگه
که رموز عشق را کس ننوشته در کتابی

ز جمال یار دانی چه بود قمر فروغی
ز محیط عشق دانی چه بود فلک حبابی

نرسد بوجد و حالی کسی از حضور زاهد
که نخورده است هرگز کسی از سراب آبی

من و مهر آنکه نبود چو عداوتش گناهی
من و عشق آنکه نبود چو محبتش ثوابی

علی آن سرور جانها علی آن سکون دلها
که به لطف او ندارم ز قیامت اضطرابی

چو زند صغیر و ازو دم بودش یقین که هرگز
بهزار گونه عصیان نکند حقش عذابی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.