۸۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۱

چو کسی بعذرخواهی نرود ز بی گناهی
بگنه خوشم که آورد مرا بعذرخواهی

چه غم ای گناهکاران ز گناه ما که هرگز
گنهی نمیشود بیش ز رحمت الهی

بگنه خوشیم و عذرش نه بزهد ونخوت آن
که گنه بسی نکوتر ز غرور بی گناهی

دلی از تو چون شود شاد دل تو شاد گردد
نرسی بخیر الا بطریق خیرخواهی

دل خستهٔی بدست آراگر چه هست وحشی
که سبکتکین رسیده است از آن بپادشاهی

بکس ار پناه گشتی بخدای هر دو عالم
که خدا شود پناه تو بوقت بی پناهی

اگرت صغیر بایست دلی چو صبح روشن
بدعای نیمه شب کوش و بورد صبحگاهی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.