هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد عشق، جدایی، و بیوفایی سخن می‌گوید. شاعر از عشق و معشوق شکایت دارد که با وجود جذابیت‌هایش، باعث رنج و ناامیدی شده است. همچنین، به مفاهیمی مانند کیمیاگری عشق، مشکل‌گشایی، و ناله‌های آشنا اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۰۴

داد از دست تو کاینسان دلربائی میکنی
چوندل از کف میربائی بیوفائی میکنی

کی کند بیگانه با بیگانه در بیگانگی
آنچه با هر آشنا در آشنائی میکنی

هر چه من از درد عشقت میشوم کاهیده تر
حسن خود را دمبدم رونق فزائی میکنی

در نمی آید بچشمم جز تو هر سو بنگرم
بسکه هر جا پیش چشمم خودنمائی میکنی

شدمس رخساره‌ام در بوته عشق تو زر
مرحبا ای عشق در من کیمیائی میکنی

شانه را بر گو مبادت خالی از کف زلف یار
خوش ز کار عاشقان مشکل گشائی میکنی

عمر بگذشت ونبردم ره بدان قد بلند
تا بکی ای بخت کوته نارسائی میکنی

ناله ات ای نی بسی با نالهٔ من آشناست
همچو من گویا تو هم شرح جدائی میکنی

هر درستی را چو میباشد شکستی در قفا
ای شکسته چند فکر مومیائی میکنی

خانهٔ شه یافتی دلرا مگر کاینسان صغیر
بر در این آستان دایم گدایی میکنی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.