هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی و دلربایی معشوق می‌پردازد و از تأثیر عمیق عشق بر دل عاشق سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند کمند زلف، دانهٔ خال، و مرغهای دل، احساسات خود را بیان می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که عشق واقعی راهی به سوی آشنایی و دل‌بستگی است. همچنین، شعر به رنج‌ها و نگرانی‌های عاشق در فراق معشوق اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و رنج عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۴۱۷

چوبدید خویشتن را همه حسن و دلربائی
به هزار رنگ پوشید لباس خودنمائی

بنمود خویشتن را بخود و ز فرط خوبی
دل خود ربود از کف بنگر بدلربائی

عجب از کمند زلفش که برای عالمی شد
همه رشتهٔ اسیری همه دام مبتلائی

به ازل چو دانهٔ خال نمود تا قیامت
همه مرغهای دل شد به هوای آن هوائی

گرهی نمیشود باز ز کار خلق عالم
اگر او ز زلف پرچین نکند گره‌گشائی

بحقیقت ار ببینی ره بردن دلست این
که بهرکسی گشوده است دری ز آشنائی

نفسی ز غم رهائی نبود برای عاشق
که به گاه وصل هم دل تپد از غم جدایی

چو گدای درگه عشق بود صغیر شاید
به شهنشهان اگر فخر کند از این گدائی
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.