هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از جایگاه خود به عنوان یک خار در میان گل‌ها سخن می‌گوید و از فدا شدن و شرافت خاری که فدای گل شده است، یاد می‌کند. او از آشیانه‌اش در بهشت و انتقال به چمنی پر از خار و خسایت می‌گوید و ناله‌هایش را تنها برای گل می‌داند. شاعر از آلودگی صبا به خار و گل سخن می‌گوید و از تمسخر دیگران به خاطر همراهی با گل گلایه می‌کند. در پایان، او هوای باغ بهشت را به زاهدانی که از بوستان دو عالم بی‌خبرند، ترجیح می‌دهد و با بلبلی همدردی می‌کند که مانند او اسیر عشق گل شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و تمثیلی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۴۲۲

چه باک خار وجودم شد ار فنای گلی
زهی شرافت خاری که شد فدای گلی

به شاخسار جنان بود آشیانهٔ من
مرا در این چمن آورد مدعای گلی

چه جای نغمه در این بوستان پرخس و خار
من این ترانه که دارم بود برای گلی

از این چمن چو صبا در گذر که آلوده است
هزار سر زنش خار با صفای گلی

مرا به همره آن گلعذار هرکه بدید
به خنده گفت که خاری بود به پای گلی

هوای باغ بهشت از تو زاهدا که بس است
ز بوستان دو عالم مرا هوای گلی

صغیر را به فغان بلبلی بدید و بگفت
مگر چو من شده ای هم تو مبتلای گلی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.