۱۳۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۳

اگر که لقمه ربایی ز خوان خاموشی
چو لقمه خویش کنی در دهان خاموشی

جهان و هرچه در آن هست حرف خواهی دید
مقام گیری اگر در جهان خاموشی

مکان به کنج خموشی گزین که بتوانی
به لامکان برسی از مکان خاموشی

خموش باش که اسرار انفس و آفاق
به گوش دل رسدت از مکان خاموشی

به تنگم دهم از بیان ناقص خلق
من و تمامی نطق و بیان خاموشی

فضیلتی نبود دادن‌ امتحان سخن
فضیلت اینکه دهی‌امتحان خاموشی

چه فتنه‌ها که دهد روی مر سخنگو را
خوشا کسی که بود در‌ امان خاموشی

چه احتیاج به کانت خموش باشد و ببین
که لعل‌ها بدرخشد ز کان خاموشی

صغیر تا به صف حشر ناتمام بود
اگر که شرح دهی داستان خاموشی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.