هوش مصنوعی: یک قافله در راه با راهزنان مواجه می‌شود. یکی از افراد قافله که دارای مال و گوهر زیادی بود، از ترس دزدیده شدن اموالش، آنها را به فرد دیگری می‌سپارد. وقتی راهزنان از او می‌پرسند چه دارد، راست می‌گوید و راهزنان به دلیل راستگویی‌اش به او آسیبی نمی‌رسانند. در پایان، پیام اخلاقی متن اهمیت راستگویی و تأثیر آن در نجات انسان است.
رده سنی: 10+ متن دارای پیام اخلاقی ساده و قابل درک برای کودکان و نوجوانان است، اما ممکن است برخی واژه‌های قدیمی یا ساختار شعر برای کودکان زیر 10 سال کمی دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۲ - نتیجه راستی

قافله ای بُد به رهی رهسپار
شد به کف رهزن چندی دچار

یک تن از آن قافله ز اندازه بیش
گشت هراسان و فکار و پریش

گفت به وی دیگری این حال چیست
یا مگرت‌ امتعه و مال چیست

گفت مرا زر بود اندر ببار
با گهر و لعل و در شاهوار

گفت گمان کن ز کفت راهزن
آن بربوده است عطا کن به من

تا مگر آنرا بسلامت برم
باز بدستت ز وفا بسپرم

داد ز استر بکف وی عنان
او بملا رفت سوی رهزنان

بانک زدندش که چه داری به بار
گفت زر و لعل و گهر بیشمار

باورشان نامد از آن راست کیش
از چه سبب از کجی طبع خویش

دست نکردند به سویش دراز
او به شعف می شد و می گفت باز

رحمت حق شامل آن طبع راست
کاین سخن راست از آن طبع خاست

«راستی آور که شوی رستگار»
«راستی از تو ظفر از کردگار»

راستی ار هم تو ظفر خواستی
همچو صغیر آن طلب از راستی
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱ - قافلهٔ سوداگر
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳ - کار و کارگر در سال ۱۳۰۷ شمسی سروده شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.