هوش مصنوعی:
متن داستان مردی را روایت میکند که بر شاخهای سست از درخت نشست و با شکستن شاخه به زمین افتاد و آسیب دید. مرد حکیمی به او میگوید که این اتفاق نتیجهی بیاحتیاطی خودش بوده و پند میدهد که نباید بار گرانی بر دوش ضعفا نهاد. همچنین، متن بر مسئولیتپذیری، عدالت و توجه به دیگران تأکید دارد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و اجتماعی نسبتاً پیچیده است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره و زبان شعرگونه ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۰ - سخت و سست
سخت گرانی به درختی نشست
سست بدآن شاخ و بهم درشکست
چونکه بدان شاخ شکست اوفتاد
مرد از آن اوج به پشت اوفتاد
خورد شد اندر تن وی استخوان
بانگ بر آورد و خروش و فغان
مرد حکیمی به وی آندم گذشت
واقعه پرسید و خبر دار گشت
گفت چه نالی که همینت سزاست
همچو توئی در خور این ابتلاست
می نتوان داشتن آخر نگاه
پارهٔ کوهی بسر پر کاه
فهم نکردی شکند شاخ سست
نیست بر این شاخ نشستن درست
آن بشکستی تو ز بار گران
هم ز تو بشکست قضا استخوان
راستی از گفتهٔ مرد حکیم
پند توان یافت چو در یتیم
ای که به دوش ضعفا در جهان
مینهی از خویش تو بار گران
گفتمت آمادهٔ آفات باش
منتظر حکم مکافات باش
گر نه ترحم تو به ایشان کنی
در حق خود بایدت احسان کنی
بار کشت جان بره ار بسپرد
بار تو را گو که بمنزل برد
حال که بار تو کشد او به دوش
این همه آخر به گرانی مکوش
بیهدهگوئی نبود این مقال
یاوهسرائی نبود این مثال
قصد صغیر ار ز تو پرسید کس
گو غرضش خدمت نوع است و بس
سست بدآن شاخ و بهم درشکست
چونکه بدان شاخ شکست اوفتاد
مرد از آن اوج به پشت اوفتاد
خورد شد اندر تن وی استخوان
بانگ بر آورد و خروش و فغان
مرد حکیمی به وی آندم گذشت
واقعه پرسید و خبر دار گشت
گفت چه نالی که همینت سزاست
همچو توئی در خور این ابتلاست
می نتوان داشتن آخر نگاه
پارهٔ کوهی بسر پر کاه
فهم نکردی شکند شاخ سست
نیست بر این شاخ نشستن درست
آن بشکستی تو ز بار گران
هم ز تو بشکست قضا استخوان
راستی از گفتهٔ مرد حکیم
پند توان یافت چو در یتیم
ای که به دوش ضعفا در جهان
مینهی از خویش تو بار گران
گفتمت آمادهٔ آفات باش
منتظر حکم مکافات باش
گر نه ترحم تو به ایشان کنی
در حق خود بایدت احسان کنی
بار کشت جان بره ار بسپرد
بار تو را گو که بمنزل برد
حال که بار تو کشد او به دوش
این همه آخر به گرانی مکوش
بیهدهگوئی نبود این مقال
یاوهسرائی نبود این مثال
قصد صغیر ار ز تو پرسید کس
گو غرضش خدمت نوع است و بس
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - حاسد و محسود
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - گل و خار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.