هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زبان دف (آلت موسیقی) سخن می‌گوید که از جور و جفای زمانه شکایت دارد. دف به مطرب (نوازنده) اعتراض می‌کند که چرا او را می‌زند، در حالی که این ناله‌ها و ضربه‌ها سبب وجد و حال می‌شوند. شاعر از ناله و شکایت به عنوان بخشی از زندگی و عشق دفاع می‌کند و معتقد است که حتی اگر از دوست نیز قفا (ضربه) بخوری، این از وفاست نه جفا. در نهایت، شاعر توصیه می‌کند که مانند دف برای دلدار بنالی و از ناله نترس.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده مانند دف، مطرب، و ناله نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت می‌شود.

شمارهٔ ۳۸ - دف و مطرب

دف به کف مطربکی تیز هوش
داشت چنین از ره معنی خروش

کی عجب این جور و جفا تا به کی
جور به این بی سروپا تا به کی

خلق به یک حلقه غلامی کنند
خود به بر خواجه گرامی کنند

من که به صد حلقه غلام‌ آمدم
دایرهٔ عشرت عام‌ آمدم

چند خورم از کف مطرب قفا
چند برآرم گه و بی‌گه نوا

این سخن از سوز چو آن ساز گفت
مطرب شیرین سخنش باز گفت

نالی از این کت ز چه بنواختم
من پی بنواختنت ساختم

ناله‌ات‌ آمد سبب وجد و حال
من به همین مایلم ای دف بنال

ای دل دانا مکن از ناله بس
دم مکش از ناله دمی چون جرس

همچو دف از دوست خوری گر قفا
آن ز وفا دان نه ز راه جفا

چنگ وشت گر که دهد گوشمال
همچو نی از بهر دل او بنال

دل که به دلدار ننالد صغیر
مُشتِ گِلش بیش مخوان،دل‌مگیر
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷ - سیرچمن
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹ - بلبل و پروانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.