هوش مصنوعی: شاعر در این متن، زیبایی‌های طبیعت و باغی دل‌انگیز را توصیف می‌کند و از احساسات خود در مواجهه با این مناظر سخن می‌گوید. او در نهایت به این نتیجه می‌رسد که با وجود همه زیبایی‌های طبیعت، آنچه واقعاً ارزشمند است، همراهی و همدمی انسان‌هاست. شاعر تأکید می‌کند که بدون همدم، حتی زیباترین مکان‌ها مانند زندان هستند و با وجود همدم، حتی زندان می‌تواند بهشت باشد.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۷ - سیرچمن

از پی تفریح شدم صبحدم
در چمنی غیرت باغ ارم

دلکش و جان پرور خاطرنشین
روح فزا همچو بهشت برین

سرو ز موزونی قامت در آن
طعنه زن قامت نسرین بر آن

بسکه کل افروخته از خاک چهر
پر ز کواکب شده همچون سپهر

آب به هر جدول آن موج زن
همچو ضمیر من و موج سخن

لاله بر افروخته هر سو عذار
دلبری‌ آموخته از روی یار

نرگس شهلا چو تماشائیان
دیدهٔ خود دوخته بر ارغوان

گل ننهادی که نهد نیم دم
دیدهٔ خود بلبل شیدا بهم

قهقهٔ کبک و نوای هزار
هوش ز سر بردی و از دل قرار

زیر و بم قبره و فاخته
غلغله در آن چمن انداخته

حاصل مطلب من از آن دلگشا
در دل خود هیچ ندیدم صفا

سیر گلم شاد نسازد چرا
از غمم آزاد نسازد چرا

یافتم آْخر که در آن بوستان
نسبت مرا همدمی از دوستان

نیست ز یاران چو مرا همنفس
گلشن از آنروز شده بر من قفس

مسکن اگر طرف گلستان بود
همدمی ار نیست چو زندان بود

ور که مکان گوشهٔ زندان بود
همدمی ار هست گلستان بود

راستی اندر بر اهل نظر
نیست گلی به ز جمال بشر

گلشن و باغ و چمن و بوستان
سنبل و سوسن سمن و ارغوان

این همه فرع بشر‌ام د صغیر
فرع بنه کام دل از اصل گیر
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶ - حسن و مال
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸ - دف و مطرب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.