هوش مصنوعی: دخترکی جوان که هنوز به خانه شوهر نرفته، روزی در کنار چاهی عمیق می‌نشیند و به گریه و ناله می‌پردازد. او در زمزمه‌هایش از دو پسر خیالی به نام‌های احمد و محمود سخن می‌گوید که هنوز به دنیا نیامده‌اند اما نگران سرنوشت آن‌هاست. متن به انسان‌هایی اشاره می‌کند که به جای زندگی در حال، غم گذشته و آینده را می‌خورند و از حال غافل هستند. در پایان، توصیه می‌شود که مانند افراد دانا، در حال زندگی کنیم و از نگرانی‌های بی‌حاصل دوری کنیم.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، موضوعاتی مانند نگرانی‌های وجودی و زندگی در حال، بیشتر مورد توجه نوجوانان و بزرگسالان قرار می‌گیرد.

شمارهٔ ۴۲ - احمد و محمود

دخترکی سن دهش ناتمام
ناشده در خانهٔ شویش مقام

بود یکی روز به طی طریق
کش گذر افتاد به چاهی عمیق

کرد در آن چاه نگاه و نشست
موی کنان زد به سر و روی دست

اشگ همی ریخت چو ابر بهار
ناله همی زد ز درون رعدوار

زمزمه سر کرد به صوت حزین
گفت در آن زمزمه هر دم چنین

آه دو نو باوهٔ مفقود من
وا اسفا احمد و محمود من

گفت کسی دخترک اینحال چیست
گو که بود احمد و محمود کیست

گفت مرا درنظر آید که شوی
چونکه مرا گیرد و آرد به کوی

نخل وجودم بشود بارور
زایم از آن شوی دو زیبا پسر

بوسه زنم بر رخ گلفامشان
احمد و محمود نهم نامشان

افتدشان روزی از این سوی راه
هر دو در افتند ز غفلت به چاه

من شوم آگاه و در این سرزمین
آیم و اینگونه برآرم حنین

جان من آن دختر شوریده حال
نفس من و توست به گاه مثال

احمد و محمود هم آمال ماست
کان غم و اندوه مه و سال ماست

ما شده را خون ندم می‌خوریم
ناشده را بیهده غم می‌خوریم

حال ندانیم و ز خود غافلیم
غمزدهٔ ماضی و مستقبلیم

مردم دانا نه چو ما غافلند
فارغ از اندیشهٔ بی‌حاصلند

بی‌خبر از گردش ماهند و سال
ماضی و مستقبلشان هست حال

هم تو صغیر از پی آن حال باش
فارغ از اندوه مه و سال باش
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱ - خودبینی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳ - کشف راز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.