۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸

عشق تو برد هوش من غم فزوده را
نتوان چشید داروی ناآزموده را

صد حرف گفته ای به من از خویش زان دهان
باور نمی کنم سخنان شنوده را

در خاک هم ز حیرت رویت، شهید عشق
بر هم نمی زند مژه ناغنوده را

صد بار بی گنه دلم آزرده و هنوز
از دل برون نکرده گناه نبوده را

تا یک سخن کشم ز تو از ماجرای غیر
گویم به حیله صد سخن ناشنوده را

میلی چه غم ز سرزنش خلق وطعن غیر
بی ننگ و نام رند به عالم نبوده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.