هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از زلف معشوق به عنوان سلسلهای از بلاها یاد میکند و با وجود جفاهای معشوق، هنوز چشمی به راه وفای او دارد. شاعر از ناز و خونریزی معشوق مینالد و خود را خوار و شرمسار میداند. در نهایت، او از خیال معشوق و تأثیر آن بر جان خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با رنج و جفا همراه شده و ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد. همچنین، درک عمیقتر از استعارهها و تشبیهات مورد استفاده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۲۹
از زلف تو شکوههاست مارا
کان سلسله بلاست مارا
هر چند که کشته جفاییم
چشمی به ره وفاست مارا
گفتی که شبی به بزم ما آی
گستاخی آن کجاست مارا
از ناز چو خون ما بریزی
هم ناز تو خونبهاست مارا
خواریم چنانکه شرمساری
از مردم آشناست مارا
افغان که به جلوهگاه آن ماه
در دیده، گل حیاست مارا
میلی شب غم، خیال تیغش
اندیشه جانفزاست مارا
کان سلسله بلاست مارا
هر چند که کشته جفاییم
چشمی به ره وفاست مارا
گفتی که شبی به بزم ما آی
گستاخی آن کجاست مارا
از ناز چو خون ما بریزی
هم ناز تو خونبهاست مارا
خواریم چنانکه شرمساری
از مردم آشناست مارا
افغان که به جلوهگاه آن ماه
در دیده، گل حیاست مارا
میلی شب غم، خیال تیغش
اندیشه جانفزاست مارا
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.