۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰

شهید عشق تو بیند چو دود آه مرا
در آفتاب قیامت شود پناه مرا

ازو اگر نکنم شکوه، منفعل گردم
که باز می‌رود آزرده بی‌گناه مرا

مرا مگو که نیفتاده‌ای هنوز از پا
که اضطراب طلب می‌برد به راه مرا

به روز حشر زمن شرمسار خواهد بود
درین غمم که چرا کشته بی‌گناه مرا

هزار بار چو میلی گرم برنجانی
بس است نیم نگاه تو عذرخواه مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.