۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۸

در پهلوی اغیار به هر سو نظری داشت
گویا ز نهان آمدن من خبری داشت

دی گفت بسی حرف وفا روی برویم
گویا که به من روی و سخن با دگری داشت

آرام ازو جذبه ی شوق که چنین برد؟
کامروز سراسیمه به هر سو گذری داشت

چون دید مرا یار،‌ برافروخت ز خجلت
گویا ز ستم های رقیبان خبری داشت

میلی نگه از یار ندیدم دم رفتن
پنداشتی از ماتم من چشم تری داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.