۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد
بیهوده رازدار خجل در میانه شد

رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من
قاصد به سوی او نتواند روانه شد

از بادهٔ خیال توام دوش دست داد
کیفیتی،‌ که نالهٔ زارم ترانه شد

با غیر وعده داد و مرا چون ز دور دید
برخاست از فریب و روان سوی خانه شد

شوقم ببین که با همه غیرت، به بزم تو
پیغام غیر، آمدنم را بهانه شد

میلی نیافت لذتی از بزم وصل تو
از بس خجل ز آمدن بیخودانه شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.