هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از بی‌وفایی معشوق سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق شکایت دارد و اظهار می‌کند که او وفا را نمی‌شناسد. همچنین، از رسوایی و ناکامی خود می‌گوید و از بدخویی دیگران و بی‌مهری بخت شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق و رنج‌های عشقی است که درک آن‌ها برای نوجوانان کم‌سال دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها مناسب نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رسوایی و ناکامی نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۱۱۱

آن جفا پیشه که آیین وفا نشناسد
تا به سویم نگرد، کاش مرا نشناسد

دیده از زخم خدنگ تو ببستم که ترا
از پی دعوی خون، روز جزا نشناسد

غایت ناکسی‌ام بین، که به این رسوایی
اگر از یار بپرسند، مرا نشناسد

دارم اندیشه بسیار ز بدخویی غیر
گرچه آن طفل هنوزم ز حیا نشناسد

بخت بدبین که به میلی نکند غیر جفا
خردسالی که جفا را ز وفا نشناسد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.