هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. شاعر از درد عشق و ستمهای معشوق مینالد، اما در عین حال، از ذوق و شوق این عشق نیز سخن میگوید. معشوق با وجود ستمگری، چنان جذاب است که حتی دشمنان نیز از حسد به او فگار میشوند. شاعر در تحیّر است که چگونه معشوق با نگاههایش قلب او را تسخیر کرده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و زبان شعری ممکن است برای درک کامل، نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ بیشتر داشته باشد.
شمارهٔ ۱۱۴
ز جراحت تو ذوقی دل بیقرار دارد
که دل هزار دشمن، ز حسد فگار دارد
تو ستمگری، ولیکن ستم تراست ذوقی
که هزار بیگنه را، ز تو شرمسار دارد
سرو برگ من نداری تو و من درین تحیّر
که کرشمهٔ تو در دل، همه شب چه کار دارد
به رهش فتادم از پا، چو خدنگ خورده صیدی
که فتاده و چشم حسرت، به ره سوار دارد
که دل هزار دشمن، ز حسد فگار دارد
تو ستمگری، ولیکن ستم تراست ذوقی
که هزار بیگنه را، ز تو شرمسار دارد
سرو برگ من نداری تو و من درین تحیّر
که کرشمهٔ تو در دل، همه شب چه کار دارد
به رهش فتادم از پا، چو خدنگ خورده صیدی
که فتاده و چشم حسرت، به ره سوار دارد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.