هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از درد عشق، حسرت و مستی ناشی از شراب عشق سخن می‌گوید. شاعر از رنج‌های عشق، بی‌خویشتنی در راه معشوق و تأثیرات عمیق آن بر جان آدمی می‌سراید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با اشارات به مستی و غوغای محشر، ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۳

چون شدم بسمل، به دستم دامن قاتل نماند
تا قیامت غیر ازینم حسرتی در دل نماند

سر به پا آن سروقامت را نماندم هیچ بار
کز سرشکم چون صنوبر پای او در گل نماند

عشق تا آگه شدم صد رخنه در جان کرده بود
هیچ عاقل ز آفت دشمن، چنین غافل نماند

میکشان را طعن بیهوشی مزن ای هوشمند
از می عشق است کز بویش کسی عاقل نماند

از شراب عشق، کیفیّت چه حاصل کرده بود
آنکه در غوغای محشر مست و لایعقل نماند

طاق ابروی بتان راهر مسلمانی که دید
همچو میلی سجده محراب را مایل نماند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.