هوش مصنوعی:
این شعر از عشق، بیوفایی، ناامیدی و شیدایی سخن میگوید. شاعر از بیتوجهی معشوق و نبود جای استغنا و وفا گلایه دارد و به اضطراب و شیدایی خود اشاره میکند. همچنین، از نقش آموزگار عشق و زیبایی در رسوایی و نامهربانی میگوید.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی مانند ناامیدی و شیدایی ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد یا باعث سردرگمی شود. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴۱
اول عشق است، جای بیوفاییها نبود
زود مستغنی گذشتی، جای استغنا نبود
ناامیدی بین که دارد خوشدلم با یک نگاه
آنکه شاد از وی به صد پرسش دل شیدا نبود
نوگرفتاری به راه امروز گویا دیده است
ورنه دیروز این قدر مستغنی و خودرا نبود
از چه بود آن اضطراب و گرمی افروختن
قتل چون من ناکسی را حاجت اینها نبود
تاجر عشقت متاع دل به نقد غم خرید
ورنه هرگز در ضمیرم فکر این سودا نبود
تا نبود آموزگار یار و میلی حسن و عشق
آنچنان نامهربان و اینچنین رسوا نبود
زود مستغنی گذشتی، جای استغنا نبود
ناامیدی بین که دارد خوشدلم با یک نگاه
آنکه شاد از وی به صد پرسش دل شیدا نبود
نوگرفتاری به راه امروز گویا دیده است
ورنه دیروز این قدر مستغنی و خودرا نبود
از چه بود آن اضطراب و گرمی افروختن
قتل چون من ناکسی را حاجت اینها نبود
تاجر عشقت متاع دل به نقد غم خرید
ورنه هرگز در ضمیرم فکر این سودا نبود
تا نبود آموزگار یار و میلی حسن و عشق
آنچنان نامهربان و اینچنین رسوا نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.