هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و انتظار بیپایان برای معشوق سخن میگوید. شاعر از جفاهای معشوق، بیقراری دل، و ناپایداری روزگار شکایت دارد و بیان میکند که تا وقتی معشوق در میان نباشد، آرامش و قرار نیز وجود ندارد.
رده سنی:
15+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیدهی ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. این شعر بیشتر مناسب مخاطبانی است که با ادبیات غنایی و احساسات پیچیدهی عاشقانه آشنا هستند.
شمارهٔ ۱۵۸
دل چشم به راه یار ننهاد
بر وعده او مدار ننهاد
امروز خیال او هم از ناز
پا در دل بیقرار ننهاد
از دست جفای او، کسی دل
بر بودن این دیار ننهاد
تا پای تو در میان نیامد
جان رخت به یک کنار ننهاد
تا خون نگرفته بود دل را
سر در پی آن سوار ننهاد
ایام، بنای صبر ما را
چون عهد تو استوار ننهاد
تا با تو فتاد کار میلی
سر در سر کارو بار ننهاد
بر وعده او مدار ننهاد
امروز خیال او هم از ناز
پا در دل بیقرار ننهاد
از دست جفای او، کسی دل
بر بودن این دیار ننهاد
تا پای تو در میان نیامد
جان رخت به یک کنار ننهاد
تا خون نگرفته بود دل را
سر در پی آن سوار ننهاد
ایام، بنای صبر ما را
چون عهد تو استوار ننهاد
تا با تو فتاد کار میلی
سر در سر کارو بار ننهاد
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.