هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از زیبایی و شرافت لباس و خلعت خود سخن می‌گوید و آن را با آسمان و گوهرهای گرانبها مقایسه می‌کند. او همچنین به افرادی که شاعر نیستند اما در کنار شاعران قرار می‌گیرند اشاره می‌کند و از آنها به عنوان افرادی بی‌زبان یاد می‌کند. در نهایت، شاعر به این موضوع می‌پردازد که چگونه لباس او بر تن فردی ساده و بی‌تکلف قرار می‌گیرد و این موضوع را به عنوان امری الهی می‌پذیرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات ادبی کلاسیک ممکن است برای این گروه سنی دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۸ - سرتاس

ای که هر خلعتی که در بر توست
زینت دوش آسمان باشد

جسمش از جامه تو پوشیده‌ست
هر که در حیز مکان باشد

خلعت خاصه کز شرافت آن
شرفم برهمه جهان باشد

گشته شاعر، بلی شود شاعر
هر که همدوش شاعران باشد

آنچه او گفته بنده می‌خواند
زانکه خود سخت بی‌زبان باشد

گفته : ای درفشان گوهر بخش
که کفت رشک بحر و کان باشد

بر درت اطلس فلک پوشد
آنکه او خاک آستان باشد

خلعت خاصه کز شرافت آن
دعویم بر همه عیان باشد

می‌پسندی که جامه چون من
در بر مردکی چنان باشد

کش نه کفش و نه چاقشور بود
نه کمربند در میان باشد

باشد او را همین سرتاسی
نه سری هم که مو بر آن باشد

فوطه‌ای چون فتیله مشعل
آن سر کل در آن نهان باشد

مصلحت چیست من به او چه کنم
هر چه امر خدایگان باشد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷ - استر گرسنه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹ - مطبخ خواجه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.