هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از فراموش شدن توسط معشوق و رنج ناشی از بی‌اعتباری خود می‌گوید. او از بی‌عدالتی و آزار معشوق شکایت دارد و به ویرانی که عشق بر زندگی‌اش وارد کرده اشاره می‌کند. همچنین، از تأثیرگذاری یاد معشوق بر دلش می‌نالد و بیان می‌کند که ناله‌هایش مانع از فریاد کشیدنش می‌شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و رنج‌های ناشی از عشق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۹۹

چنان رفتم من بی‌اعتبار از خاطر شادش
که گر می‌بیندم صد ره، نمی‌آید زمن یادش

خوش آن ساعت که رحمش باز دارد چون ز آزارم
کند بی‌اعتدالیهای خویی، گرم بیدادش

بنای شهر بند عافیت کردم، ندانستم
که عشق خانه ویران ساز، خواهد کند بنیادش

شهید خنجرت هر چند از خود بی خبر باشد
خبردارش کند بی‌تابی دل، چون کنی یادش

به جان از ناله می‌آورد میلی، دوش مردم را
اگر هر دم نمی‌شد بیخودی مانع ز فریادش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.