هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام، رنج هجران و فریبهای معشوق سخن میگوید. شاعر از بیقراری، وعدههای دروغین و تأثیر عمیق عشق بر زندگی خود مینالد و در نهایت، رسوایی ناشی از این عشق را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند رنج عشق، هجران و اندوه است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای مخاطبان جوان نامناسب باشد.
شمارهٔ ۲۱۵
بس که هر لحظه فریبی به زبان دگرم
هر چه گویی، فکند دل به گمان دگرم
وه که هر چند مرا برد غم از حال به حال
کرد سودای تو رسوا به نشان دگرم
هوس آمدنش برده قرار از من زار
هر زمان وعده نماید به زمان دگرم
پا نهد هجر چنان بر سر خاکم که مگر
هر زمان دسترسی هست به جان دگرم
از جهان با کفن غرقه به خون خواهم رفت
تا کند عشق تو رسوای جهان دگرم
بهر خرسندی میلیّ و نرنجیدن غیر
سخنی گفت نگاهش به زبان دگرم
هر چه گویی، فکند دل به گمان دگرم
وه که هر چند مرا برد غم از حال به حال
کرد سودای تو رسوا به نشان دگرم
هوس آمدنش برده قرار از من زار
هر زمان وعده نماید به زمان دگرم
پا نهد هجر چنان بر سر خاکم که مگر
هر زمان دسترسی هست به جان دگرم
از جهان با کفن غرقه به خون خواهم رفت
تا کند عشق تو رسوای جهان دگرم
بهر خرسندی میلیّ و نرنجیدن غیر
سخنی گفت نگاهش به زبان دگرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.