۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۷

درآید هر کجا در جلوه ناز آفتاب من
مرا رسوا کند تغییر حال و اضطراب من

من رسوا ازان در خون فتادم بر سر راهش
که برگردد، چو بیند بوالهوس حال خراب من

نبینم پیش کس با این هجوم شوق، سوی او
که می‌ترسم خجل گرداند او را اضطراب من

ز بس در عشق خوارم، آشنایی را که می‌بینم
اگر صد حرف می‌پرسم،‌ نمی‌گوید جواب من

هوای خواب کردم تا ز هجران وارهم میلی
نرفته چشم من در خواب، هجر آمد به خواب من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.