هوش مصنوعی: شاعر از رنجش یار خود به دلیل آه‌های سرد و ناامیدی‌اش می‌گوید. رقیبی غافل به سوی یارش می‌رود و دل او را می‌رباید. شاعر به یاد می‌آورد که شاید در مستی شب، غم دل را به یارش گفته و او را شرمسار کرده است. یارش از آه‌های شاعر خجل شده و این گناه را ناخواسته مرتکب شده است. شاعر به ناصح خود می‌گوید که او عاشق است و نمی‌تواند از عشق دست بکشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق، رنجش و پشیمانی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مستی و غمگساری نیاز به سطحی از بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۲۴۳

از آه سردم آخر، رنجید یار از من
آیینه دل او، شد در غبار از من

غافل ز من رقیبی، گستاخ سویش آمد
دل ناامید ازو شد، او شرمسار از من

گویا که شب به مستی، گفتم به او غم دل
کامروز شرمسار است، آن گلعذار از من

از آه من خجل شد، آن گل به پیش مردم
آه این گناه سرزد، بی‌اختیار از من

ناصح مراچو میلی،‌ تکلیف زهد کم کن
من عاشقم، نیاید این کار و بار از من
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.