هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان شاعری است که از عشق و انتظار و بی‌قراری خود سخن می‌گوید. او از چشم مست و فتنه‌بار معشوق و تأثیر آن بر خود می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه دلش بی‌تاب است و از شرمساری و امیدواری‌هایش سخن می‌راند. همچنین، اشاره‌ای به اعتبار و جایگاه معشوق دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۴۷

چنان شد همنشینم چشم مست فتنه‌بار تو
که آمد پیشتر از من به راه انتظار تو

کجا می می‌کشیدی با حریفان دوش، کامروزم
خبر از صحبت شب داد چشم پرخمار تو

کنی سرگشته هر دم قاصدی، گویا نمی‌دانی
که آرامی نمی‌دارد به یک جا بی‌قرار تو

چو بیرون آید از یک شرمساری این دل دشمن
کند بی‌تابیی تا بازگردم شرمسار تو

به خود صد وجه پیدا کرده‌ام هر سرگرانی را
ز بس کز سادگیها بوده‌ام امیدوار تو

به رغمت غیرپرور گر شود، خواری مکش میلی
که این فی‌الجمله یادی می‌دهد از اعتبار تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.