۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۲

همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو
جذبه شوقم آورد، رقص‌کنان به کوی تو

با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفت‌وگوی تو

بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
رنجه به هیچ می‌شود، خوی بهانه‌جوی تو

سوی تو با کدام رو، در عرصات بنگرم
واقعه هلاک خویش آرم اگر به روی تو

میلی تشنه لب کجا سوز دل تو کم شود
تا به زلال تیغ او، تر نشود گلوی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.