هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و آرزوی رسیدن به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که حتی اگر به غبار تبدیل شود، باز هم در راه معشوق خواهد بود و از شوق رسیدن به او میرقصد. شاعر از بیخودی و اضطراب عشق میگوید و وفای معشوق را ستایش میکند، هرچند که گاهی از ناسازگاریهای او رنج میبرد. در نهایت، او از سوزش عشق و تشنگی وصال میگوید و خطرات این راه را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند اضطراب، رنج عشق و هلاکت ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.
شمارهٔ ۲۶۲
همچو غبار اگر شوم، در ره آرزوی تو
جذبه شوقم آورد، رقصکنان به کوی تو
با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفتوگوی تو
بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
رنجه به هیچ میشود، خوی بهانهجوی تو
سوی تو با کدام رو، در عرصات بنگرم
واقعه هلاک خویش آرم اگر به روی تو
میلی تشنه لب کجا سوز دل تو کم شود
تا به زلال تیغ او، تر نشود گلوی تو
جذبه شوقم آورد، رقصکنان به کوی تو
با همه کس ز بیخودی، عشق ترا بیان کنم
گر دهد اضطراب دل، فرصت گفتوگوی تو
بر تو و بر وفای تو، دل چه نهم که هر زمان
رنجه به هیچ میشود، خوی بهانهجوی تو
سوی تو با کدام رو، در عرصات بنگرم
واقعه هلاک خویش آرم اگر به روی تو
میلی تشنه لب کجا سوز دل تو کم شود
تا به زلال تیغ او، تر نشود گلوی تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.