هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد عشق و ناامیدی از وصال معشوق میگوید. او از بیقراری و بیتابی خود سخن میگوید و بیان میکند که دیگر تحمل صبر و نظاره را ندارد. شاعر به این نتیجه رسیده است که هیچ چارهای برای رهایی از این درد ندارد و حتی اگر معشوق به سوی او اشارهای کند، دیگر امیدی به وصل ندارد. او از بخت بد خود مینالد که باعث شده معشوق از او دوری کند. شاعر در پایان از آتش عشق و جانگدازی آن میگوید که هیچ تسکینی ندارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهای است که با درد و ناامیدی همراه است. درک این احساسات نیاز به بلوغ عاطفی دارد و ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۲۶۷
دل و دیده را نباشد، چه نهان چه آشکاره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
به رمیده آهوی جان، نرسد کمند چاره
ز کجاست بخت آنم، که به مجمع رقیبان
چو مرا ز دور بیند، کند از میان کناره
نبود شرار آهم دم واپسین، که با جان
به مشایعت برآید، جگر هزار پاره
تب جانگداز میلی، ز عرق نیافت تسکین
چه خلل پذیرد آتش، ز ترددّ شراره
نه تحمل صبوری، نه تهوّر نظاره
ز تو بس که ناامیدم، به گمان خود نیفتم
اگرم به جانب خود طلبی به صد اشاره
بروید چارهجویان، پی کار خود، که دیگر
به رمیده آهوی جان، نرسد کمند چاره
ز کجاست بخت آنم، که به مجمع رقیبان
چو مرا ز دور بیند، کند از میان کناره
نبود شرار آهم دم واپسین، که با جان
به مشایعت برآید، جگر هزار پاره
تب جانگداز میلی، ز عرق نیافت تسکین
چه خلل پذیرد آتش، ز ترددّ شراره
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.