هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و شوق بی‌تابانه خود می‌گوید و از نادیده گرفته شدنش شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که تلاش‌هایش بی‌پاسخ مانده و از ترس شکست عاطفی رنج می‌برد. در نهایت، از معشوق می‌خواهد که او را به‌خاطر بی‌تابی شوقش ببخشد و قبل از پایان عمر، به او توجه کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعاتی مانند گذر زمان و دل‌شکستگی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۶۸

نادیده مرا چون کند آن نور دو دیده
گویم پی تسکین دل خود، که ندیده

دست همه بربسته و دستی نگشاده
پای همه پی کرده و تیغی نکشیده

ترسم که نی ناوک او از تپش دل
در هم شکند همچو پر مرغ تپیده

معذور بدارم، که ز بی‌تابی شوق است
سوی تو اگر آمده‌ام ناطلبیده

هرگز سخنم را نشنیدیّ وبه رغمم
نشنیده نکردی که بگویم نشنیده

میلی رود آن عمر گرانمایه شتابان
خود را به سر ره برسان تا نرسیده
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.