۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰۲

از فریب وعده‌ای بازم شکیبا کرده‌ای
باز افسون را زبان بند تمنا کرده‌ای

گرچه ظاهر کرده‌ای هر وعده‌ای را صد خلاف
هر خلاف وعده را صد عذر پیدا کرده‌ای

بهر جان بردن اجل هم دست و پایی می‌زند
در میان فتنه‌ای کر غمزه بر پا کرده‌ای

میرم و بر زندگانم رحم می‌آید که تو
خو به آن بیدادها داری که با ما کرده‌ای

ای که دی در عاشقی طعنم به رسوایی زدی
شرم بادا از منت کامروز حاشا کرده‌ای

گشته‌ای از گریه میلی راز خود را پرده در
آنچه در دل بود پنهان، آشکارا کرده‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.