۸۸ بار خوانده شده
زهی گرم از تو بازار جدایی
دلت ناآشنا با آشنایی
نهان کردی متاع وصل، گویا
به دل داری خریدار آزمایی
ازین بیگانگیها شرم بادت
ز بعد آنهمه دیر آشنایی
سپهر قدر، ابراهیم، کآمد
به بالایش قبای کبریایی
به دور دولت جاویدش از دهر
بر افتادهست رسم بیوفایی
خرد با عشق در دوران عدلش
زند سرپنجهٔ زورآزمایی
تو آن سروی که نخل سبز گردون
کند در گلشن قَدرت گیایی
عتاب آلوده گر بینی سوی کوه
برآرد لعل، رنگ کهربایی
اگر آیینه یابد عکس رایت
برد از روی زنگی بیصفایی
چو عیسی نقش بندد در رحم طفل
ز شوق خدمتت، بیکدخدایی
خوشا رزمی که سوی قلب دشمن
شتابی با دلیران فدایی
بلندآوازه کوست آسمان را
دَرَد صد جا چو زنگ از پر صدایی
بیاموزد اجل نوک سنان را
چو مژگان غزالان دلربایی
به یک جا، مدّعی چون شاه شطرنج
اگر یابد به صد بیدست و پایی
چو شخصی کو گریزان است در خواب
نیابد در قدم، تاب روایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
دلت ناآشنا با آشنایی
نهان کردی متاع وصل، گویا
به دل داری خریدار آزمایی
ازین بیگانگیها شرم بادت
ز بعد آنهمه دیر آشنایی
سپهر قدر، ابراهیم، کآمد
به بالایش قبای کبریایی
به دور دولت جاویدش از دهر
بر افتادهست رسم بیوفایی
خرد با عشق در دوران عدلش
زند سرپنجهٔ زورآزمایی
تو آن سروی که نخل سبز گردون
کند در گلشن قَدرت گیایی
عتاب آلوده گر بینی سوی کوه
برآرد لعل، رنگ کهربایی
اگر آیینه یابد عکس رایت
برد از روی زنگی بیصفایی
چو عیسی نقش بندد در رحم طفل
ز شوق خدمتت، بیکدخدایی
خوشا رزمی که سوی قلب دشمن
شتابی با دلیران فدایی
بلندآوازه کوست آسمان را
دَرَد صد جا چو زنگ از پر صدایی
بیاموزد اجل نوک سنان را
چو مژگان غزالان دلربایی
به یک جا، مدّعی چون شاه شطرنج
اگر یابد به صد بیدست و پایی
چو شخصی کو گریزان است در خواب
نیابد در قدم، تاب روایی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت امام رضا علیهاسّلام
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵ - در مدح بهروز محمّد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.