۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰

غارتگر حیا نکنی جام باده را
نکهت فزون بود گل کم آب داده را

ابری ندیده ام که نبیند به چشم کم
این قطره های اشک ز باران زیاده را

در خوان عیش نیست به از باده شربتی
تنگی مباد رزق، سر خم گشاده را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.