هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از بیخوابی و اشتیاق به خوابیدن سخن میگوید. او از گریه و اشکهایش که مانع خوابش میشوند، یاد میکند و دلش میخواهد مانند آیینه صاف و آرام باشد. شاعر همچنین به شوق همخوابگی اشاره میکند که بیداری را از او گرفته است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۱۸
ای خوش آن گریه که شوید ز شبم مهلت خواب
همچو شمعم ندهد اشک، دمی فرصت خواب
من هم از لوح دل خویش صفا می دیدم
گر چو آیینه نمی بود مرا عادت خواب
چون حبابم نکند دیده به بیداری میل
بس که آمیخت به چشم تر من رغبت خواب
شوق همخوابگی ات رهزن بیداری شد
سر به بالین تو مخمل نهد از دولت خواب
همچو شمعم ندهد اشک، دمی فرصت خواب
من هم از لوح دل خویش صفا می دیدم
گر چو آیینه نمی بود مرا عادت خواب
چون حبابم نکند دیده به بیداری میل
بس که آمیخت به چشم تر من رغبت خواب
شوق همخوابگی ات رهزن بیداری شد
سر به بالین تو مخمل نهد از دولت خواب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.