۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۶

چو گردباد، دلم رهنمای خود نشناخت
ازین جریده روی مدعای خود نشناخت

شناخت طرز کرم را کسی که چون دریا
کفی به خیر گشود و گدای خود نشناخت

سرودخوانی مطرب ز عندلیب مجوی
که همچو آب، مقام صدای خود نشناخت

شدم خفیف ز بالانشینی گردون
به این سیاه چه سازم که جای خود نشناخت

چگونه راه شناس غمت شود طغرا
که پای خود ز سر و سر ز پای خود نشناخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.