۱۰۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴۷

هر دل که ازان نگار خالی ست
باغی ست که از بهار خالی ست

از کودک اشک می شود پر
هرجا ز توام کنار خالی ست

با اینهمه ریشه کاری سعی
دستم چو کف چنار خالی ست

چون شیشه ساعتم سبکروح
روزی که دل از غبار خالی ست

طغرا، شده گلشن از بتان پر
افسوس که جای یار خالی ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.