هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از ناملایمات روزگار و بی‌عدالتی‌های فلک شکایت می‌کند. او از درد و رنج خود می‌گوید و از یاران و همراهانی که دیگر در کنارش نیستند، یاد می‌کند. شاعر احساس تنهایی و بی‌پناهی می‌کند و از دست یافتن به آرزوهایش ناامید است. او از عشق، دوستی و وفاداری سخن می‌گوید و از دست دادن آن‌ها را سوگواری می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

سوگواری بر مرگ برادر

آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت
کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت

جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید
تاریک باد آینهٔ مهر انورت

مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ
با خاک تیره گر ننمایم برابرت

شد کشته عالم و تو همان در مقام جنگ
ای تیز جنگ کند نگردید خنجرت

تا چند تلخ کام جهان را کنی هلاک
هرگز تهی نمی‌شود از زهر ساغرت

سد داد خواه هر طرفی ایستاده لیک
دست که می‌رسد به عنان تکاورت

چندین شکست کار من دلشکسته چیست
ای هرزه گرد نیست مگر کار دیگرت

کشتی مرا ز کینه به تیغ زبون کشی
گویا نشد دچار کس از من زبون ترت

بادا سپاه روز تو یارب که هیچ یار
نور وفا نیافت زشمع مه وخورت

چون جویم از تو مهر که برخاکش افکنی
گیرد اگر چه مهر جهانگیر در برت

بگسل طناب خیمهٔ لعبت که سوختم
زین بازی ملال فزای مکررت

گو زرد از خزان فنا شو که هیچ بار
جز بار دی ندید کس از چرخ اخضرت
نسبت به من غریب طریقی گزیده‌ای
گویا هنوز شعله آهم ندیده‌ای

یاران رفیق و همنفس و یار من کجاست
مردم ز غم ، برادر غمخوار من کجاست

من بیخودانه سینه بسی کنده‌ام زدرد
گویید مرهم دل افکار من کجاست

دارم تنی به صورت طاووس داغ داغ
توتی زبان نادره گفتار من کجاست

بگداختم چنانکه نشستم به روز شمع
آتش نشان آه شرربار من کجاست

بی یار و بی‌کسم ، چه کنم چیست فکر من
آنکس که بود یار وفادار من کجاست

بیمار بود آنکه غمش ساخت بیخودم
آگاهیم دهید که بیمار من کجاست

با خواب نور دیده به سیلاب گریه رفت
آن نوربخش دیده بیدار من کجاست

دل زار شد ز نوحه من نامراد را
ای همدمان مراد دل زار من کجاست

روز خزان نهاد گلستان عمر من
آن گل که بود رونق گلزار من کجاست

گوهرشناس و جوهری نظم و نثر کو
جوهر فزای گوهر اشعار من کجاست

یاری نماند و کار من از دست می‌رود
آن یار را که بود غم کار من کجاست
در خاک رفت گنج مرادی که داشتیم
ما را نماند خاطر شادی که داشتیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سوگواری بر مرگ شرف‌الدین علی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.