۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۱

دیدم به جانبش، ز حیا روی خود گرفت
راه نگه به نرگس جادوی خود گرفت

سررشته دار شغل پریشانی ام شمرد
دست مرا چو در خم گیسوی خود گرفت

داغم ز بخت آینه، کان شوخ کینه جو
از روی مهر، بر سر زانوی خود گرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.