۱۲۸ بار خوانده شده
تخم اشک از کف بنه ای دل که مانند سحاب
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
آب را از چشمه باید راه جو پرسید و رفت
کوچه تابوت اگر آمد درین راهت به پیش
تا به منزل می توانی سایه وش خوابید و رفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا بپاشی تخم، می باید ز هم پاشید و رفت
چون قدح کآید بر مینا، شب آمد پیش من
گریه کردم از برای ماندنش، خندید و رفت
بس که خاک این چمن سرگشتگی می آورد
آب را از چشمه باید راه جو پرسید و رفت
کوچه تابوت اگر آمد درین راهت به پیش
تا به منزل می توانی سایه وش خوابید و رفت
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.