۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۰

بر سر تردامنی، دوزخ ز جانم تاب برد
دامن خود را فشردم، آتشش را آب برد

خواستم بیدار سازم بخت خواب آلود را
تا به سویش دست بردم، پنجه ام را خواب برد

شب که از باران اشکم فرش راحت گشت تر
چشم تا بر هم زدم، کاشانه را سیلاب برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.