هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از درد و رنج عاطفی خود میگوید که مانند دوزخ است. او تلاش میکند تا با فشردن دامن خود، آتش این درد را خاموش کند، اما تلاشش بیفایده است. همچنین، او از تلاش برای بیدار کردن بخت خوابآلود خود میگوید که به جایی نمیرسد. در پایان، اشکهایش چنان زیاد میشود که گویی سیل خانهاش را برده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد. همچنین، درک کامل این شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.
شمارهٔ ۳۸۰
بر سر تردامنی، دوزخ ز جانم تاب برد
دامن خود را فشردم، آتشش را آب برد
خواستم بیدار سازم بخت خواب آلود را
تا به سویش دست بردم، پنجه ام را خواب برد
شب که از باران اشکم فرش راحت گشت تر
چشم تا بر هم زدم، کاشانه را سیلاب برد
دامن خود را فشردم، آتشش را آب برد
خواستم بیدار سازم بخت خواب آلود را
تا به سویش دست بردم، پنجه ام را خواب برد
شب که از باران اشکم فرش راحت گشت تر
چشم تا بر هم زدم، کاشانه را سیلاب برد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.