۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۸

شورشی از هایهای گریه می خواهد دلم
یک نمکچش از صدای گریه می خواهد دلم

زیستن بی گریه دشوار است بر ارباب درد
زندگی تا انتهای گریه می خواهد دلم

سرکشی دارد ز چشم اشکبارم هر نفس
ناله را زنجیر پای گریه می خواهد دلم

دل به چندین دانه اشک از دیده ام راضی نشد
خرمنی در آسیای گریه می خواهد دلم

رهنمای خنده چون ساغر مرا دلچسب نیست
همچو مینا، رهنمای گریه می خواهد دلم

گر نیاید آب از سرچشمه پی در پی، چه حظ؟
گریه دایم از قفای گریه می خواهد دلم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.