هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و رنج بی‌پناهی و بی‌چارگی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که هیچ قدرتی ندارد، حتی برای دفاع از خود یا تغییر وضعیتش. همچنین، از نداشتن هنر و راهنما شکایت می‌کند و به‌طور کلی احساس ناتوانی و درماندگی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و روان‌شناختی مانند درماندگی، ناامیدی، و بی‌پناهی است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و خودکشی به‌صورت غیرمستقیم مطرح شده‌اند که برای سنین پایین مناسب نیست.

شمارهٔ ۵۳۹

بی او غم پا و سر ندارم
گر جان برود، خبر ندارم

صیاد بر آشیانه ام تاخت
دانست که بال و پر ندارم

دارم دوهزار دشنه چون بید
در کشتن خود، جگر ندارم

درکارگه هنرفروشی
جز بی هنری، هنر ندارم

راهی ز قفس به آشیان هست
افسوس که راهبر ندارم

طغراصفتم وظیفه، زاری ست
در دست چو زور و زر ندارم
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.