هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از احساس تنهایی، غم و پریشانی خود میگوید و از نبود یار و همراهی که دردهایش را درک کند، شکایت میکند. او به بیوفایی دنیا و فراموش شدن توسط عزیزان اشاره میکند و از تحقیر شدن توسط تقدیر گله میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی موجود در شعر مانند تنهایی، غم، بیوفایی دنیا و تقدیر، برای درک و ارتباط بهتر، به بلوغ فکری و تجربهی زندگی بیشتری نیاز دارد. نوجوانان در این سن معمولاً بهتر میتوانند با چنین مضامینی ارتباط برقرار کنند.
شمارهٔ ۶۲۹
در مدرسه عشق، به نادانی من کو؟
آشفته دماغی به پریشانی من کو؟
در غمکده دهر، غم افتاده فراوان
لیکن چو غم بی سروسامانی من کو؟
در مصر، عزیزان وطن رانکند یاد
بویی ز وفا با مه کنعانی من کو؟
مهمان خودم کرد قضا، لیک به خواری
جز دامن من، سفره مهمانی من کو؟
گفتی که پریشان شده ای نیست چو زلفم
با زلف تو، سامان پریشانی من کو؟
آشفته دماغی به پریشانی من کو؟
در غمکده دهر، غم افتاده فراوان
لیکن چو غم بی سروسامانی من کو؟
در مصر، عزیزان وطن رانکند یاد
بویی ز وفا با مه کنعانی من کو؟
مهمان خودم کرد قضا، لیک به خواری
جز دامن من، سفره مهمانی من کو؟
گفتی که پریشان شده ای نیست چو زلفم
با زلف تو، سامان پریشانی من کو؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.