هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از غم و اندوه روزگار تاریک خود مینالد و از ناامیدی و بیپناهی سخن میگوید. او بهار زندگی خود را پژمرده میبیند و از روزگار سیاه و تاریک خود شکایت دارد. شاعر احساس میکند که حتی سحر نیز نمیتواند تاریکی شبهای زندگی او را از بین ببرد. در پایان، او با تلخی از مرگ غمهایش سخن میگوید و آن را به عنوان عید خود معرفی میکند.
رده سنی:
16+
محتوا حاوی مضامین عمیق غم و ناامیدی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است تأثیر منفی بر روحیه آنها بگذارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۱۴
پامال ترکتاز خزان شد بهار ما
ای تیره روز ما و سیه روزگار ما
از تیرهروزگاری ما ره نمیبرد
دست سحر به دامن شبهای تار ما
بر خلق عید خویش مبارک که دهر خواند
تاریخ فوت غصه ز لوح مزار ما
ای تیره روز ما و سیه روزگار ما
از تیرهروزگاری ما ره نمیبرد
دست سحر به دامن شبهای تار ما
بر خلق عید خویش مبارک که دهر خواند
تاریخ فوت غصه ز لوح مزار ما
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.