۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹

چون عدم از بر عالم برخاست
به هم آغوشی ما غم برخاست

هر کجا صبح زدم چتر نشاط
شام از آن نوحه ماتم برخاست

خواب با دیده بختم چو نشست
رسم آسایش از آن هم برخاست

درد جامم به جهان افشاندند
شعله شوق ز عالم برخاست

کشته خنجر شوقت در حشر
همه تن روح مجسم برخاست

قصه درد فصیحی گفتند
شیون از عالم و آدم برخاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.