۱۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

نهفته در دم شمشیر نوبهاری هست
شهید شو اگرت با طرب شماری هست

به ذوق حلقه ماتم ندیدم انجمنی
به هر طرف نگرم چشم اشکباری هست

دلم شکفت کجا شد خلیل تا بیند
که در هر آتش سوزنده لاله‌زاری هست

شکست کشتی‌ام از موج سعی و دانستم
که در میانه این بحر هم کناری هست

به باغ رفتم و رشک نسیم سوخت مرا
که غیر این دل سرگشته بیقراری هست

به نیم‌دل که ربودی ز من مشو خرسند
مرا به هر سر مویی دل فگاری هست

به ملک عشق مجو لذت تهی‌دستی
وصال اگر نبود درد انتظاری هست

ز بوی عافیت گل دلم به جان آمد
هزار شکر که آشوب نیش خاری هست

به زیر خاک فصیحی به چشم گریان رفت
مزار اوست به هر جا که نیش خاری هست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.