۱۶۹ بار خوانده شده
آن سرو خرامان که گذشت از چمن کیست
و آن شمع برافروخته از انجمن کیست
شمعی که چراغ دل ما روشن ازو شد
روشن شود ای کاش که در انجمن کیست
جان یافتم از بوی تو ای باد سحرگاه
این بوی خوش از طره عنبرشکن کیست
بویی که منور شد ازو دیده یعقوب
بو بردهام امروز که در پیرهن کیست
آن مرغ که رم کرد ز من رام که گردید
و آن روح که رفت از تن من در بدن کیست
شبها دو لب من بهم از ناله نیاید
تا او همه شب خفته دهن بر دهن کیست
در نظم فصیحی رقم نام چه حاجت
پیدا بود از حسن ادا کاین سخن کیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
و آن شمع برافروخته از انجمن کیست
شمعی که چراغ دل ما روشن ازو شد
روشن شود ای کاش که در انجمن کیست
جان یافتم از بوی تو ای باد سحرگاه
این بوی خوش از طره عنبرشکن کیست
بویی که منور شد ازو دیده یعقوب
بو بردهام امروز که در پیرهن کیست
آن مرغ که رم کرد ز من رام که گردید
و آن روح که رفت از تن من در بدن کیست
شبها دو لب من بهم از ناله نیاید
تا او همه شب خفته دهن بر دهن کیست
در نظم فصیحی رقم نام چه حاجت
پیدا بود از حسن ادا کاین سخن کیست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.