۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گردد
که مرگم گرد جان بهر مبارک باد می‌گردد

به فتراک محبت من همان صید گرفتارم
که بسمل گشته و گرد سر صیاد می‌گردد

به جای باده خون در ساغرست امروز خسرورا
همانا یاد شیرین در دل فرهاد می‌گردد

فصیحی زار می‌نالد مگر جان می‌دهد از غم
که امشب ماتمی بر گرد این فریاد می‌گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.