۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶

گر نقاب از رخ بگیری آفتابم می‌کشد
ور گذاری این چنین رشک نقابم می‌کشد

شعله‌ام وز تشنگی بی‌تاب ای پیر مغان
آتشی داری کرم فرما که آبم می‌کشد

بس که گلزار دلم از تشنگی شد شعله‌زار
غرقه دریایم و شوق سرابم می‌کشد

آرزوی دوزخم در آبش عصیان فکند
ای خدا رحمی که هجران عذابم می‌کشد

بر سر بازار رعنایی فصیحی روز و شب
خود فروشیهای ماه و آفتابم می‌کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.